حرام دانند که می خراب باشد
حرام دانند که می خراب باشد
حرام خوارند که می شراب باشد
ربی چه کنم رها باشم
بی شک نکند سراب باشد
باز در محفل خوبان, پیمانه به دستم
چشم بر زلف پریشان تو بستم
گویند که نهد خاک برونم از خود
پیمانه چو افتاد و این کوزه شکستم
هر بار که افتاد ز دستم توبه
در محفل خوبان بدیدم مستم
هر بار که گذشت و می خرابی کردیم
وان روز دگر ز خود شنیدم هستم
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۱/۰۱/۲۵ ساعت 15:42 توسط رضا نیرمی
|
شعر عاشقانه..اشعار زیبا...مطلب و پستهای جالب....چت روم برمودا...طراحی سایت بنر .طراحی چت روم..بهترین دیزاین...برمودا دیزاین ...طراحی وبسایت شما...