چه میماند زمن
رفتنم رفتن پاییز و ریزشم ریزش برگ..
.چنین که آواز دهل سر میدهد فرشته مرگ
...مرا هراسی نیست ز این خاموشی ..
.که رفتن بوده آیین فراموشی.
.چمن روییده از باغ دلم باز.
..که ربی باز بگیرم از لبت گاز .
.شقایق امشب از یادم که رفتی..
شراب هشت ساله بودی شکستی.
.سکوت هشت ساله شد معترض باز .
. که جز رفتن نمانده راه آغاز.
..عجب رسمی عجب راهی چه فریادی..
.تو در من کینه ی دل وانهادی..
چه میماند ز این خفته خاموش..
که ره گم کرده یا که هم آغوش.
.تقدیم با مهرآخرین سکوت شبانه من بود
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۶/۰۵ ساعت 12:36 توسط رضا نیرمی
|
شعر عاشقانه..اشعار زیبا...مطلب و پستهای جالب....چت روم برمودا...طراحی سایت بنر .طراحی چت روم..بهترین دیزاین...برمودا دیزاین ...طراحی وبسایت شما...