برادر قصه نمیگویم ..غصه هایم را نوشتم.

.خشت اول گر نهد معمار كج ****** تا ثريا مي رود ديوار كج

من خشت اول رو موقعی نهادم که دیوار تا ثریا رفته بود کج ..نه بدست من بدست پدرو پدربزرگانم ..من دیوار را خواهم ریخت ..تا که شاید بعد من ..معمار باشد